ما اگر می خواهیم مراقبه ی درستی داشته باشیم, بدون سخنرانی, بدون جلسه, بدون هیچی یعنی این روی همین کارهایمان نظارت داشته باشیم این می شود مراقبه. خدا بیشتر از این هم از ما نمی خواهد. همین هایی که می دانیم بَسمان است. این مراقبه ی درست. وگرنه از داخل کتاب و فلسفه و این چیزها دردی دوا نمی شود برای مراقبه.
از جمله سوال می کنیم: جمع آوری برای ما, مخصوصا زن ها خیلی مهم است. جمع خاطر می آورد. حالا این جمع آوری یعنی چه؟ می خواهیم بفهمیم به چه چیز می گویند جمع آوری. مثال می زنیم: ما صبح بلند شدیم, چشممان را باز کردیم. صبح که چشممان را باز کردیم, جمع آوری جزء زندگیمان هست یا نه؟
برای چی ما اول صبح جمع آوری داریم؟ خیلی جزئی داریم. رختخوابی که در آن خوابیدیم نامرتب است. فقط. بعد کی نامرتب است؟ خودمان. موهایمان ژولیده است. لباس خواب تنمان است ( آن هایی که حال دارند, آن هایی هم که حال ندارند خدا همه مان را ببخشند و بیامرزند, دیگر نمی توانیم آن لباس را عوض کنیم) دقت کنید, اول رختخوابمان نامرتب است بعد خودمان, دیگر چی نامرتب است؟ کجا نامرتب است؟ اتاقی که داخل آن می نشینیم, باید نامرتب باشد که حالا برویم مرتبش کنیم؟ مرتب کردن باید هر روز هر ساعت و هر لحظه باشد. این می شود جمع آوری. پس ما هیچ کدام جمع آوری سرمان نمی شود. فکر می کنیم خیلی هم مرتب هستیم. چه کار می کنیم؟
خودمان شلوغ می کنیم, خودمان هم جمع آوری می کینم. مرتب شلوغ می کنیم, مرتب جمع آوری می کنیم. پشت سر هم. این که هنر نیست. آن کسی که جمع آوری اش خوب است, آن زنی که هنر جمع آوری اش خوب است, اصلا جمع آوری زائد ندارد. حداقل جمع آوری را دارد, آن هم که دیگر نمی شود, وقتی که در رختخواب خوابیدیم, به هم می خورد.
پس وارد هر خانه ای که شدید یا این که خودمان بودیم با خانواده, هر جا مربوط به هر کس که شلوغ بود, بدانید او خانم نیست او آقا نیست. حالا مرد هم باشد فرق نمی کند.مردی که کار جمع آوریش را روی دست زنش می گذارد, این مرد آقایی نیست. آقا ی به تمام و کمال. هست ولی یک خورده می لنگد. زن هم همی جور. این ها را هم یاد بچه می دهیم. بچه هم اگر مستعد باشد خودش می گیرد. ژن داخلش باشد می گیرد. بعد هم باید خودش را درست کند. یعنی بدانید از نظر اخلاقی می گوییم, وای آن خواهری که شب بخوابد صبح بلند شود, بخواهد, اشپزخانه ی نامرتب شب را مرتب کند. ظرف کثیف باید شب بماند؟ هر جا به نسبتی که کثیف باشد سوسکش زیاد است, مارمولک هم دارد. یعنی سوسک دنبال کثیفی می گردد.
سوال: امکان دارد استثنایی هم پیش بیاید؟ مجبور شویم ظرف هایمان را صبح بشوریم؟ اشکالی دارد؟
جواب: این استثنا, همان اتفاقی که می خواهد بیافتد, آدم نمی تواند بیاید, است. این همان است. ما اصلا قبو نداریم. استثنا را قبول نداریم. یعنی می دانید ما چه کار می کنیم؟ مثال می زنم: شب یک مجموعه دارد, مجموعه هم قشنگ است. دلمان نمی آید نبینیم. ظرف هایمان را برای صبح می گذاریم. می رویم پای تلویزیون می نشینیم. آمار بگیرید, زنی که خانه اش نامرتب است یا کلا جمع آورش زیاد است (همیشه شلوغ هست) ببینید وقت زیادی اش را چه کار کرده. هر وقت زنی به کار خانه اش نرسید, کار زیادی کرده, کاری که رضای خدا داخل آن نبوده. مطمئن باشید. یا در کوچه کار زیادی کرده یا در خانه کار زیادی کرده یا هر دو. که اکثر اوقات هر دو است. حالا
ما دو عیب گفتیم. یکی انتقاد ناپذیری, یکی حاضر جوابی. چه فرقی با هم می کنند؟ مثل هم هستند؟ فرق دارند؟ چه جوری هستند؟ دقت کنید, در انتقاد ناپذیری ما داریم عیب یکی را می گیریم, به او برمی خورد, جواب می دهد. این را نمی گویند حاضرجوابی. بدش آمده, به او برخورده دارد جواب می دهد. آن هیچی. مسلم عیب است. عیب داریم می گوییم که جواب می شنویم.
حاضرجوابی چی هست؟ در حق و ناحق جواب می دهد. دقت کنید خیلی بد صفتی هست. این صفت هایی که ما گفتیم, خوب آن, خیلی خوب صفتی هست, صفت های بارزی هست (هر دوی آن ها), بد آن هم پناه بر خدا, صفت های رذیله ی بارزی هست. یعنی آدم های نادان هم قشنگ می فهمند چه برسد به آدم فهمیده که ریزبین هست. حاضرجوابی یعنی (مثال می زنیم) نه فقط با خود شخص صحبت کنند, جواب می دهد (این حاضرجوابی می رسد به کجا؟) می رسد به جایی که وقتی سه نفر هستند, از او سوال نمی کنند از یکی دیگر سوال می کنند او جواب می دهد.
در حاضرجوابی چه اشکال هایی ممکن است باشد؟
۱-اظهار فضل کردن ۲-بی ادبی ۳-خودخواهی ۴- بی صبری ۵-بی فکری.
یعنی اصلا فکر نمی کند, جواب می دهد. در صورتی که شخصی که حاضرجواب است خودش را خیلی بالا حساب می کند. اگر در جمعی باشد – دو نفر یا چند نفر – فکر می کند فاضل ترین شخص هست. با همه ی این عیب ها! حالا ببینید چه قدر ما باید دقیق بشویم تا بفهمیم اشکال هایمان کجا هست (اول بفهمیم) بعد بخواهیم برطرفش کنیم, چه قدر سخت است. برای این که خیلی ریز هست. تازه صفت های بزرگ خیلی ریز هست, چه خواسته کوچک هایش.
سوال: اگر کسی جمع آوری بلد نباشد, چه کار کند؟
جواب: وای به حال کسی که بلد نیست. همه ی زن ها بلد هستند. در ذاتشان هست. در ذات زن هست. حالا می رسیم به آن که بلد نیست, ببینیم کیه (بعدا) می رسیم.
آن دو عیب دیگر که نفهمیده بودند, غلو و بدقولی است. این ها فرق دارند؟ فرقشان چی هست؟ دقیقا غلو شبیه به آن یکی است که گفتیم خیلی اشکال دارد (حاضرجوابی). آن یکی (بدقولی) خیلی کم تر اشکال دارد. حد بدیِ آن مثل چی می ماند؟ مثل انتقاد ناپذیری. چرا؟ چون در غلو, می گوید و بزرگش می کند, بعد هم نمی کند (انجام نمی دهد). چه چیزهایی در آن خوابیده؟ پنج شش شاید هم بیشتر اشکال در غلو هست.در بد قولی فقط بد قولی هست. البته در آن هم هست, می شود دروغ. یعنی آدم بگوید من سر فلان ساعت فلان جا می آیم. می بینید سر ساعت نمی آید.
در غلو چیزه نبوده را جلوه می دهد چیز اصلا نبوده را جلوه می دهد. این می شود غلو. در آن (بد قولی) هست ولی اشکال دارد. در بد قولی هست, در آن (غلو) اصلا نیست. اصلا نبوده را جلوه می دهد. دقت کنید.
سال ها پیش یک دختری برایش خواستگار آمده بود, می خواست ازدواج کند. آمدند به ما گفتند. گفتیم این جا تحقیق نکنید. به روباه گفتند شاهدت کیه, گفت دمم. نروید از این جا از نزدیک ها, دوست و رفیق بپرسید. بروید به آن شهری که هست از محل کار و … تحقیق کنید. ببینید چی می گویند. از کسانی که از او دور هستند تحقیق کنید نه از نزدیک ها. گوش دادند. رفتند یک شهر دیگر تحقیق کردند (مال خیلی سال پیش است, بیست و چند سال پیش). ما گفتیم جریان تحقیق چه طور شد؟ گفتند این قدر مرد خوبی هست, این قدر مرد خوبی هست, فقط یک عیب دارد, غلو می کند. زندگی هم پاشید به خاطر همین غلو! همه حسنی هم داشت. خانواده دوست بود, خرج خانواده می کرد, به اصطلاح در حد خودش نماز و … سر جایش بود. بیایید ببینید به کجا کشیده می شود. یعنی آدم در حقیقت هیچی ندارد. کسی که غلو می کند همه ی آن حسن ها را هم ندارد. یک عیب روی ده حسن می پوشاند. یک عیب. حواسمان را جمع کنیم. در انتخاب همسر برای بچه ها حواسمان را جمع کنیم.
دو عیب دیگر تنبلی و کند کار کردن است. تنبلی باز هم خیلی عیب است. یک عیب خیلی بزرگ است.
دو تا خواهر با هم زندگی می کردند, یکی از آن ها برای ما تعریف می کرد می گفتند او این قدر زیرک است که وقتی من در آشپزخانه کار می کنم او آن موقع می رود دور حیاط به قدم زدن. می گوید وقت ورزش من است. وقت ورزش را آن موقعی می گذارد که این خواهر دارد کار می کند و خوراک درست می کند. می گفت دقیقا ساعت ورزش را وقتی تمام می کند که من کار آشپزخانه ام تمام شده, خوراک پختم. حالا بعد از آن ظهر سر آماده اش می آید می خورد بعد می گوید اگر خوراک را این جوری درست کرده بودی بهتر می شد. پس بلد است. می خواهیم این را بگوییم, خیلی خوب هم بلد هست, ولی می خواهد کارش را روی دست یکی دیگر بیاندازد.
آیا آدم تنبل برای همه کاری تنبل است؟ برای چه کارهایی تنبل است؟کاری که دلش نمی خواهد تنبل است. حالا ببینید در تنبلی چه قدر عیب است. برای کاری که دوست دارد خیلی هم زرنگ هست. فقط برای کاری که دوست نمی دارد تنبل است. منیت می آید, غرور می آید, عجب می آید, تکبر می آید و ….من؟ در آشپزخانه سر خوراک بروم بوی پیاز بگیرم؟ حیف من نیست؟ من باید عطر ادکلن چه جوری بزنم, برم ظرف بشویم؟ پوست دست به این نازکی ام؟! کلک می زنم روی دست یکی دیگر می اندازم.
حالا جمع آوری چه کسی بلد نیست؟ آن کسی که تنبل هست. آدم کُندکار یک گناه دارد. او هم اگر تمرین کند, تند می شود. آن ها کلا کُند کار می کنند, بی خیال هم نیستند. کُند کار می کنند. وقت برایشان ارزش ندارد.
سوال: آیا این هم گناه است؟
جواب: بله این ها جزو گناه ها بوده. ولی یک گناه, یک گناه است اما یک گناه هم هست که چند گناه است. خیلی حواسمان باشد, مراقبه یعنی این. یعنی با یک گناه, شش گناه داریم انجام می دهیم, با یک گناه, ده گناه داریم انجام می دهیم.
نوشته مراقبه در خانه داری اولین بار در ماه بانو پدیدار شد.